جدول جو
جدول جو

معنی هلی کاک - جستجوی لغت در جدول جو

هلی کاک
گیلاس وحشی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کلی کک
تصویر کلی کک
سیاه درخت، درختی با شاخه های پرخار برگ های دندانه دار گل های کوچک زرد، میوۀ تیره رنگ با سه یا چهار دانه که طعم تلخ و بوی نامطبوع دارد و از آن شیره ای می گیرند که در طب به عنوان مسهل به کار می رود، خوشه انگور، آش انگور، اشنگور، خرزل، شوکة الصباغین، شجرة الدکن، نرپرن، نرپرون
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
آلوکک. الیکک. آلبالوی جنگلی. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به الیکک شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن حسین کاکی. وی برادر ماکان بن کاکی است و در گرگان میزیست. پس از درگذشت ابوالقاسم جعفر بن ناصرکبیر (304-311 هجری قمری) که حاکم طبرستان و مدعی حسن بن قاسم داعی صغیر، در حکومت بود، برادرزادۀ او ابوعلی محمد بن ابوالحسین احمد بن ناصر کبیر (312-315 هجری قمری) در آمل علم حکومت برافراشت. اما ماکان بن کاکی که از امرای گیلان بود و دخترش در حرمسرای ابوالقاسم جعفر بن ناصر کبیر می زیست، دخترزادۀ خود اسماعیل بن ابی القاسم را با وجود خردسالی به پادشاهی برداشت و ابوعلی محمد رادستگیر کرد و نزد برادر خود علی بن حسین کاکی به گرگان فرستاد. علی بن حسین مقدم ابوعلی را گرامی داشت و با وی به احترام رفتار کرد و شبها با او مجالس عیش ونشاط به پا می کرد، و سرانجام شبی ابوعلی پهلوی علی بن حسین را با کارد بدرید و خود حکومت بلاد جرجان را به دست گرفت و آنگاه مازندران را نیز تسخیر کرد. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 414). و نیز رجوع به سادات علوی، ذیل شرح حال ’داعی صغیر’ در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(کُ)
آنکه به بیماری کلی مبتلی است. خوره ناک. جذامی. (فرهنگ فارسی معین). خوره ای. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چون مرد کلی ناک را پاک کرد؟ (ترجمه دیاتسارون ص 50). و رجوع به کلی (بیماری) شود
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دهی است از دهستان سوسن بخش ایذه شهرستان اهواز، با 230 تن سکنه. واقع در 18 هزارگزی شرق ایذه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان آمل که 105 تن سکنه دارد. آب آن از شهرود هراز و چشمه ها و محصول عمده اش برنج و غله و نیشکر و کاردستی زنان بافتن شال و کتان است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(هََ کُ)
دهی است ازبخش مرکزی شهرستان آمل که 225 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله، لبنیات، عسل و کاردستی زنان شال بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هلیکک
تصویر هلیکک
آلبالوی جنگلی را گویندکه آلولک نیز گفته میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلی ناک
تصویر کلی ناک
آنکه به بیماری کلی مبتلی است خوره ناک جذامی: (چون مرد کلی ناک را پاک کرد (عیسی))
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الی کاک
تصویر الی کاک
آلوکک
فرهنگ لغت هوشیار
منطقه ای جنگلی در جنوب بالا جاده ی کردکوی، مرتعی در راستوپی
فرهنگ گویش مازندرانی
طفیلی، فضول
فرهنگ گویش مازندرانی
محل ورود به باغ یا مزرعه، پله ی چوبی در دو طرف پرچین برای
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در حومه ی شهرستان نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
سرک کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در پرتاس سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
درخت آلوچه
فرهنگ گویش مازندرانی
ازتوابع بندپی بابل، از توابع پایین خیابان لیتکوه آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع عباس آباد تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
دو قطعه چوب کوتاه و بلند مربوط به بازی الک دولک
فرهنگ گویش مازندرانی
قلع کننده، سفیدگر
فرهنگ گویش مازندرانی
قایم باشک
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی